كريم خان كه رييس قبيله اى  بيش نبود، در سال 1165 ه .ق . پس از شكست على مردان خان و خروج او از صحنه سياست ايران ، سلطان واقعى و فعال مايشاء اين كشور شده بود خود را وكيل الرعايا يعنى وكيل و نماينده مردم خواند. بلافاصله پس از مرگ كريم خان ، خاندان زند به حدى دچار نفاق و نقار و اختلاف داخلى شدند كه اضمحلال و انقراض آن سلسله در صحنه سياست ايران ، محرز و مسلم گرديد. زكى خان خود را در شيراز، پادشاه و جانشين كريم خان اعلام كرد و كليه فرزندان كريم خان و كليه بزرگان زند را به قتل رساند. بدين ترتيب حكومت دست به دست مى گشت تا لطفعلى خان كه در حقيقت اعلام پايان سلطنت كوتاه خاندان زند و محو نام اين خاندان ، از صحنه ى سياست ايران بود.
دوران حكومت جانشينان كريم خان از بحرانى ترين و هرج و مرج ترين ادوار تاريخ ايران است . موازى با انحطاط و زوال سريع خاندان زند، قواى روز افزون ايل قاجار آرام و منظم رو به ازدياد بود. رييس ايل قاجار - آغا محمد خان - كه در حيات كريم خان در دربار او زندانى بود، پس از مرگ كريم خان ، از دربار زند گريخت و در همان حال كه جانشينان كريم خان وحشيانه يكديگر را مقتول و مسموم مى كردند وى با شتاب و عجله افراد ايل خود را گرد آورد و با پشتكار و سرسختى به جنگ مرگ و حيات با خاندان زند پرداخت .
آغا محمد خان ، يكى پس از ديگرى ، با عليمراد خان ، جعفر خان و لطفعلى خان جنگيد و سرانجام خاندان زند را منقرض كرد و حكومت ايران را قبضه و سلسله قاجار را تاسيس كرد و  تهران را به پايتختى برگزيد. خاندان قاجار، با مرگ لطفعلى خان در 1209 هجرى (1795 ميلادى ) سلطنت ايران را قبضه كردند و تا سال 1304 هجرى در اين كشور سلطنت كرد.

 

 

پس از آغا محمد خان ، ميل غالب بر اين بود كه اراضى وسيعى از مملكت به عنوان (تيول ) به اين و آن واگذار شود در بعضى موارد تيول عبارت بود از  اعطاى زمين خالصه به جاى حقوق و مواجب به درباريان ويا نظاميان. تصاحب زمين براى زمين دار سودى نسبتا فراوان داشت و او را قادر مى كرد در اين كار عده اى از ملازمان مسلح به خدمت خود بگمارد و اين كار قدرت بسيارى به وى مى بخشيد. عملا معنى اين كار آن بود كه حكومت مى بايست غالبا در نواحيى كه عمده ى مالكان زمين داشتند در برابر آنان سر فرود آورد و اين نكته به نوبه ى خود حيثيت اجتماعى و هم چنين قدرت سياسى براى مالك كسب مى كرد در سراسر دوره ى قاجاريه ، طبقه ممالك كه شامل خوانين ايلات هم مى شد مقتدرترين عوامل مملكت به شمار مى رفتند. وبه مرور كه از قدرت نظارتي دولت بر تيولها كاسته شد اين زمينها را به زمينهاي شخصي تبديل ودر خانواده خود موروثي كردند مانند بعضي منصبهاي دولتي كه در آن زمان موروثي بود. در دوره قاجاري زمينداي جزء يك ارزش اجتماعي به شمار ميرفت به همين خاطر ماموران دولتي وتجار و كسانى هم كه مى توانستند سرمايه اى به كار اندازند ملك مي خريدند. فروش زمينها عمدتا از دوره ناصرالدين شاه شروع وتا آخر دوره قاجار تقريبا ادامه داشت وعمده اين زمينهارا ماموران دولتي از زارعين مصادره كرده بودند وبه عنوان املاك خالصه يعني در اختيار شاه قرارداده بودند .

 بعد از قاجار رضاخان به تملك اراضي پرداخت . در خصوص شخص رضا خان در تاريخ ايران آمده است وقتي در سوم اسفند 1299 كودتا كرد ودر سال 1304 به سلطنت رسيد ، نه ملكي داشت نه كارخانه اي نه دارايي ولي در سال 1320 املاك شخصي و سلطنتي او حدود دو هزار ملك شش دانك بر آورد شده كه از راه غصب و اجبار و چپاول به دست آورده بود ودر آن زمان بزرگترين مالك ايران به شمار ميرفت . عمده اين املاك واملاكي كه پهلوي دوم وخاندان عريض وطويل ايشان تصاحب كرده بودند،  در دوره اصلاحات اراضي به زارعين فروخته شد ومبلغ آن دريافت گرديد .